باخیش
سه شنبه 28 مرداد 1393
بؤلوم | دعاونيايش یازار : ساراي
+0 به يه ن




خدايا تو را عاشق ديدم و غريبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گناهكار شدم
تو را گرم ديدم و در سردترين لحظات به سراغت آمدم
تو مرا چه ديدي كه وفادار ماندي؟!



باخیش
سه شنبه 28 مرداد 1393
بؤلوم | دعاونيايش یازار : ساراي
+0 به يه ن



خدايا عشق گم شد!

راستي عشق كجاست!؟

هر جا كه فكرش را مي كردم به دنبالش گشتم!

چشم هايم را خوب باز كردم، دوروبرم را خوب نگريستم، همه ي تلاشم را كردم.

عاشق هم شدم، ولي فقط عاشق شدم!

من عاشقي را به همراه معشوق مي خواستم كه نشد!

كار من هم جالب است، به حال خود مي خندم!

خدايا صادقانه مي گويم:

در اين دنيايي كه به من هديه دادي ملالي نيست جز دوري معشوق

هوايم بدون معشوق ابريست، به سختي لبخند مي زنم

از غمش خدانامه مي نوسيم

كاش پايين مي آمدي و درد مرا چاره مي ساختي

خدايا

عشق را در زندگي همه جاري كن



آچار سؤزلر : عشق,
باخیش
سه شنبه 28 مرداد 1393
بؤلوم | دعاونيايش یازار : ساراي
+0 به يه ن



خدايا ...

مي خواهم هر آنچه دارم و ندارم را به تو بسپارم

و مي دانم تو آن ها را ميزان مي كني

خدايا به آرزوهايم بنگر

من افسوسشان را نمي خورم

در خيالم با آن ها زندگي مي كنم و مي دانم كه تو

مي دانم كه تو آن ها را به وقتش به من هديه خواهي داد

در فكر آنم كه بدي هايم را نيز به تو سپارم

مي دانم كه تو آن ها را به خوبي تبديل مي كني و بازمي گرداني

ولي نمي دانم چگونه

خلاصه كه من برايت زحمت دارم و تو برايم رحمت

مي دانم كه با خود مي گويي تا باشد از اين زحمت ها

خدايا، تو خداي خوبي هستي



باخیش
سه شنبه 28 مرداد 1393
بؤلوم | دعاونيايش یازار : ساراي
+0 به يه ن


خدايا چرا من آنقدر از تو انتظار دارم!؟

تا معجزه اي برايم رخ ندهد تورا ياد نمي كنم، تورا شكر نمي كنم!

مي دانم از اين نامه لبخندي مي زني و با خود مي گويي كه اي بنده ي من:

من از روز تولدت تا كنون، روزانه در حال آفرينش معجزاتي برايت هستم

آيا تو آن ها را نمي بيني!؟

همين كه سلامت هستي و به درستي راه مي روي

همين كه مي تواني ببيني، بشنوي، صحبت كني، احساس كني

همين كه مي تواني لبخند بزني، اشك بريزي، عشق بورزي

همين كه مي تواني تفكر كني، تصور كني

و همين، همين ها را كه هر روز داري و از آن ها بهره مي بري، خود معجزه است!

نمي دانم چه بگويم!

امروز اين ها را مي خوانم و مي نويسم و شرمنده مي شوم

ولي فردا دوباره داشته هايم را فراموش كرده و به دنبال نداشته ها و معجزات هستم!

خدايا

كمكم كن تا قدر داشته هايم را بدانم



باخیش
سه شنبه 28 مرداد 1393
بؤلوم | دعاونيايش یازار : ساراي
+0 به يه ن



اي خداي من

چشم دلم را بگشا تا زيبايي‌هاي زندگي را ببينم

افكارم پريشان است، فكرم را از خود جدا مكن

ترديدهايم را به يقين تبديل كن

هوايم را داشته باش، حالم را خوش كن

كمكم كن تا همت داشته باشم و عزمم را جزم كنم

خدايا دوست داشتن را يادم بده

دوست داشتن خودم و دوست داشتن تو



باخیش
سه شنبه 28 مرداد 1393
بؤلوم | دعاونيايش یازار : ساراي
+0 به يه ن

خدايا

شايد هر آنچه آرزو دارم را ندارم

يا شايد هر آنچه دارم را آرزو ندارم

ولي مي‌دانم كه داشته‌هاي من آرزوي كس ديگريست

حتي همان داشته‌هايي كه آرزويي براي داشتنش نداشتم

پس همين‌ها را براي من بس است

همين‌ها، مرا پيش تو خجل مي‌كند

همين‌ها را دوست دارم

تورا نيز همينطور دوست دارم، با همين‌ها كه به من دادي